این تولد خیلی عجله داشت که خودشو به من برسونه. بیست و سه سالگی پرشتابی رو پیشبینی میکنم. +خیلی دوسِت دارم که چیزایی رو که میخواستم بشنوم بهم گفتی. میدونی که من چشمهام ضعیفه و همیشه عینک نمیزنم برای همین ممکنه همه چیز رو نبینم، باید هوای گوشهای ادمها رو هم داشت... اینم از پوینتش(: ++از عجایب دیگه این تولد اون عدهای بودن که کادو میخواستن و در اخر به تبادل کادو با شیرینی راضی شدن. فکر کنم به مرگ گرفتن که به تب راضی شم:دی ,صرفا,خاطرات,نوزدهم ...ادامه مطلب