سگ درون

ساخت وبلاگ

اخرین روز ترم است، همه‌ی امتحان‌های عملی را گذراندیم و سال دیگر دنتال اینترن محسوب میشوم با یک مهر الکی. در گرمای حیاط دانشکده نشسته‌ام و هیچ انگیزه‌ای برای تکان خوردن ندارم. اکثرا به خودم میگویم فلان قضیه موضوع جالبی برای وبلاگ میشود اما موقع نوشتن فکر میکنم حالا که چی؟ یا حرف‌هایم به نظرم خیلی تکراری می‌اید. همان ادم مزخرف بوگندو همیشگی که عالم و ادم روی اعصابش هستند و تازگی‌ها فهمیده واقعا هیچکسی را جز خودش آدم حساب نمیکند. حقیقت تلخی‌ است. با اینکه بسیار مواظب هستم این خصیصه‌ام از یک جاییم خودش را توی چشم بقیه نکند، ظاهرا اطرافیانم را بسیار ازار میدهد. همین و دیگر اینکه هوا انقدر گرم است که اخلاق سگم از همیشه سگ‌تر است. حتی این اخلاق سگ را هم تا چند وقت پیش قبول نداشتم تا این که دیدم واقعا نمیشود قبول نکرد. اوایل فکر میکردم بقیه انطور که باید من را نمیشناسند یا من هنوز ان روی خوبم را به ان‌ها نشان ندادم ولی وقتی کسی که سعی میکردم متشخص‌ترین و لیدی‌ترین ورژن خودم را نشانش بدهم بهم گفت:"اخلاقت سگیه" مجبور شدم تسلیم بشوم. البته وی خاطر نشان کرد که با اون بسیار مهربانم اما همیشه اماده شلاق زدن دیگرانم ولی فکر میکنم اگر مجبورش نمیکردم همین را هم نمیگفت.  درواقع من هیچوقت ان انسان خنده‌رو و بیخیالی که نشان میدهم نیستم و میتوانم به راحتی شما را گول بزنم و به محض اولین خطا گازتان بگیرم. خودم را هم گول زدم. وقتی در اواسط بیست وچهار سالگی این چیزها را میفهمی زندگی کمی سخت‌تر میشود. تو بقیه را دوست نداری، ان‌ها انطور که میخواهی دوستت ندارند و الخ.


مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 146 تاريخ : شنبه 1 تير 1398 ساعت: 20:48