چرندیات بهاری

ساخت وبلاگ

دوستم از این که در استانه دهه چهارم زندگیش قرار داشت ناراضی بود. گفتم از دهه سوم که بلاتکلیفی خیلی بهتره. گفت اتفاقا همین که هنوزم بلاتکلیفم سخته. برام ترسناک بود که چند سال دیگه هم بخوام همینقدر شترگاوپلنگی زندگی کنم،برای خودم لحاف چهل تکه بدوزم، تو کمد از چشم این و اون قایمش کنم و شب به شب بغلش کنم.
بحثمون با وزن کردن خودمون رو ترازوی یه پیر مرد که چاقو بدون تیغه و کلاه سربازی میفروخت نصف و نیمه موند ولی تو ذهن من هنوز ادامه داره.
تو یه شب بهاری بارون خورده تو بافت قدیم شیراز یه ترازوی عهد بوق وسط یه بحث فلسفی وزن من و دوستم رو چند کیلو کمتر از حالت عادی نشون داد. میتونم بگم هنوز برای فکر کردن به این چیزا وزنم که یا این که بگم ادم تو بهار سبک باره. 
مطمئنم اول دهه چهارم این یکی دیگه مشخصه. اول دهه چهارم هرچقدر هم که ادم بلاتکلیف باشه تکلیف بوس زیر بارون مشخصه. اگرچه که جای این جمله تو کل متن مشخص نیست.

مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 141 تاريخ : شنبه 1 تير 1398 ساعت: 20:48