کائنات اگه بخواد یکی رو سرجاش بشونه به چه زیبایی مینشونه (دهخدا به دوربین خیره میشود) و حتی از کنار یه فیلم دیدن ساده هم خط خطیی میگذره. مخصوصا اگر وسط امتحانها باشه، وقت کم باشه، جزوه زیاد باشه و تو هم طبق معمول دیوونه. میدونید اولهای فیلم بود، یه هواپیما برفراز صحراهای مصر جولان میداد و حوصلم سر رفته بود که صدای خوردن یه سوسک به در و دیوار حواسم رو جمع کرد. به دوستم گفتم یه نور بنداز رو سقف و باورتون نمیشه یه سوسک به اندازه یه اف چهارده داشت به سمتون پرواز میکرد. دیگه نفهمیدم چی شد لب تاپ رو پرت کردم و همینجور که داد میزدم بخدا سوسکه به یه اتاق پناه بردم. شاید اگر همین واکنش رو موقع بمباران داشتم برای دوستهام باورپذیرتر بود و همینطور که در اینده میبینید اصن لازم نبود قسم بخورم که سوسکه. بعد از کلی مذاکره در مورد این که کی سوسک رو بکشه، سوسک مگه ترس داره و سوسک نبوده و سنجاقک بوده من مثل طعمهای در تیررس دشمن سریع وسیلههامو جمع کردم و دوباره به اتاق پناه بردم. بعد از یه مدت که فیلم داشت به جاهای خوبش میرسید، خراب شد. دیگه دارم با این قضیه که فیلمها رو نصفه یا حتی یک چهارمه ببینم کنار میام و مثل دفعه اول حرصم رو سر دوستم خالی نمیکنم که برای خلاص شدن از دستم بگه اسم فیلم رو بگو برات دانلود کنم (البته باز هم دارم با وارونه نشون دادن حقایق حرصمو خالی میکنم). فقط به سان یک زخم خورده داستان فیلم رو از ویکیپدیا میخونم. برای انتقام از کائنات، امتحان، سوسک و فیلم خراب یه فیلم دیگه رو شروع کردم ولی اینقدر مزخرف بود که ترجیح دادم بیام اینجا غرغر کنم. هفته پیش خودم یه حشره کشتم ولی با کلی اغماض هم نمیتونم بگم که سوسک بود. فقط یه حشره بود که قربانی قدرت نمایی من برای افزایش حس استقلالم و این که بگم Wow دیگه خودم میتونم سوسک بکشم پس بقیه کارها رو هم میتونم انجام بدم، شد. یادمه یه بار ترجیح دادم مورچهها سوسک رو بخورن تا این که با جارو برقی برش دارم ولی اینها رو هم یادم هست که یه وقتهایی خودم رو یه سوسک کش حرفهای معرفی کردم و برای دست گرمی یه سوسک هم کشتم یا وقتی بقیه بخاطر سوسک هایی که به طرفشون میومد جیغ میکشیدن من لبخند میزدم و میگفتم چیزی نیست که. چرا نتونم واقعا با سوسکها کنار بیام؟ دیگه وقتشه دست از این مسخره بازی بردارم.
مصائب یک دختر...برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 157