چه میکنم؟

ساخت وبلاگ

همینجور که تو کنج مورد علاقم از مبل فرو رفتم میگم بابا به نظرت اسم تیمارستان خانوادگیمون رو چی بذاریم. کل ایده رو طبق معمول از مهشید به عاریت گرفتم. دیوید سداریس هم به درک فضای طنز و کریزی‌طور حاکم بر خونه کمک زیادی بهم کرد. یعنی نود و نه درصد بی‌تفاوتی‌ها و یک درصد مواقعی که اعصابم از این همه شلوغی و به هم ریختگی خورد میشد تبدیل شده به ساعاتی مفرح و خوش. حتما سعی میکنم تو فرصت باقی‌مونده لیستی از تمام علائم جنون که نمونه‌های مورد مطالعم بروز میدن تهیه کنم و به سمع و نظرتون برسونم. خداوند رو شاکرم که شب ساعت یازده باتری همه تموم میشه و شیطان رو برای اینکه همه ساعت هفت برای مراسم صبحگاه بیدار میشن لعنت میکنم. بشخصه شب‌ها هم با بوی نعناع و شویدی که گذاشتن خشک بشه بخواب میرم، نمیشه بگی بوی دلخواه ادمه ولی از بی‌بویی بهتره. حدود ساعت ده صبح هم با اکاپالا و تلفیقی از رقص بندری و اسپانیایی برادر کوچیکتر بیدار میشم. روزم رو به حل و فصل مسائل درون خانوادگی با چهره‌ای جدی که ممکنه هر لحظه از خنده دو تیکه بشه میگذرونم. چند ساعتی هم به عنوان کریزی اعظم خانواده مخ یه دکتر رو میخورم و دکتر هم برای ثابت کردن این که من مثل دخترشم فقط مونده منو بغل کنه. بساط فیلم، کتاب، فعالیت در شبکه‌های اجتماعی و درس برای به جون نخریدن نفرین مریض‌های ترم اینده هم به راهه. اما همه اینا برام کافی نبوده و غلطی خوردم که به غایت توش موندم و در پست‌های آتی بیشتر توضیح میدم. فقط اینجوری میتونم برای خودم نتیجه‌گیری کنم که بیشتر از یک هفته استراحت برای من احتمال انجام هر دیوونه‌بازی رو به یک نزدیک میکنه. 

مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : میکنم؟, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 174 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 2:14