ادمها به داستان زندهاند. این را قبل از خواب نوشتم و گوشی در دست به خواب رفتم. چند ثانیه بعد با افتادن گوشی از دستم بیدار شدم. نمیدانم بعدش قرار بود چه بشود، یک مثالهایی از برادرم در ذهن داشتم. ولی, ...ادامه مطلب
ان روز فکر میکردم همین که هوا ابری است و میتوانم در تختم غلت بزنم، از آشپزخانه صدای آشپزی مامان میاید، مهمانهایی داریم که به راحتی میگویم بعد از حمام میبینمتان و بعدتر خودم هم دست به کار میشوم و جلز و ولز غذا روی گاز همراه با سیمین غانم میگوید "چه هوایی" کافی است. , ...ادامه مطلب
وقتهایی که علیرغم میلم به گذشته فکر میکنم جوری است که از خودم میپرسم ایا خر کلهام را گاز گرفته بود؟ مست بودم؟ واقعا دلیل یکسری از کارهایم را درک نمیکنم. نمیدانم سایرین که از بیرون مشاهدهگر بودند, ...ادامه مطلب
مشغول وبگردی بودم که رسیدم به اصطلاح passive aggression، به صورت تحت الفظی یعنی خشونت غیرفعال. این همون حالتیه که با این که تمام عمرم ازش رنج بردم ولی اسمش رو بلد نبودم و به نظرم فرسایندهترین نوع خ, ...ادامه مطلب
دلم میخواد کلی وقت داشته باشم بعد همه فیلترهارو خاموش کنم و تا میتونم از هر چرت و پرتی که اتفاق میفته بنویسم. مثلا اینکه با هیزمهایی که داشتم اتیش درست کردم، روش بنزنین ریختم و حالا میخوام دراز بکشم و پاهامو بزنم به دیوار ببینم در ادامه چی میشه... و البته که پیش بینیش سخت نیست! , ...ادامه مطلب
تقریبا تمام دوستهام میدونن من از اول بهار دنبال یه تونیک چهارخونه قرمز سورمهایم و تا همین دیشب برام عکس و ادرس میفرستادن. اینجوری بود که میگفتم ایندفعه دیگه دستخالی برنمیگردم و چون تونیک دلخواه رو پیدا نمیکردم یه مانتو دیگه میخریدم. میخواستم یه چیز بخرم که نه خیلی کوتاه باشه نه خیلی بلند، گشاد ن, ...ادامه مطلب
حالا منم میتونم مثل مادربزرگها و پدربزرگهایی که از جنگ جهانی دوم برای نوهشون تعریف میکنن از اون لحظه تاریخیای بگم که اسحاق جهانگیری رسما کنارهگیری کرد. شاید بگین لحظه تاریخی نبود و کاملا پیش بینی میشد اونوقت منم میگم لطفا سکوت رو رعایت کنین:دی تو اون جو و موقعیت حتی اگر یه نفر بلند میشد میگفت ا, ...ادامه مطلب
با مایع ظرفشویی تو بغلم، دوتا کنسرو تو یه دستم و کیف و گوشی توی اون یکی دستم ده دقیقه به قفسه مواد شوینده خیره شده بودم و دنبال تیرک نامی میگشتم. در واقع اولش اصلا یادم نمیومد برای چی اومده بودم اینجا. نیم ساعت قبلش هم بهم گفته بودن برو فلان وسیله ر, ...ادامه مطلب
سالاد میخوردم. یه مزهای میداد. چند روز هر جای خونه که میرفتم قوطی سس زودتر رسیده بود. امروز باهاش یه سالاد درست کردم که تو دست و پا نباشه. درواقع انگیزه اصلیم برای نوشتن این متن برگ کاهو درازی بود که موقع خوردن سالاد اخر (بر وزن شام اخر) توجهم جلب ک, ...ادامه مطلب
اگر من باشین و صبح زود با صدای دعوای گربهها بیدار بشین و ببینین پنجره اتاق بازه با قطعیت پیش خودتون فکر میکنین این گربهها که بال دارن، تا طبقه سوم پرواز میکنن و روی صورتتون چنگ میندازن. در نتیجه در یک اقدام فوق پیشرفته پتو رو میکشین روی سرتون و حس, ...ادامه مطلب
گزارش دورهمی رو با جزئیات خواسته بودین ولی با گفتن جزییات خاطرات این دو روز برای من میمیره. اصلا هیچچیز غیرعادی یا خفنی اتفاق نیفتاد که با اینجا نوشتنش به وجد بیاین ولی دوستهای خوب، هوای خوب و جای خوب باهم یه عصر خوب رو ساختن. در کل دارم میگم اگر , ...ادامه مطلب
شخصیت راحت و ایزی گویینگ بعضی وقتها جهنمه. همه اینقدر باهات راحتن که بدون هیچ نگرانی نادیده میگیرنت. یه ادم نرمال خسته میشه از این همه توی اولویت نبودن، درک کردن و شعور داشتن چه برسه به یکی که ادعای نرمال بودن هم نداره. برای همین یه روز تو خیابون پشت تلفن جوری به همه دوستهاش فحش میده که تو یه دایره به شعاع یک کیلومتر همه سرها برمیگرده و بعد پروژه تنهایی دو رو کلید میزنه., ...ادامه مطلب
لتس فاک دیس لایف و براتون از اولین مریضهام تو بخش رادیولوژی بگم. یعنی میخوام زندگی هنوز قشنگیاشو داره(به واقع پیچ و مهره عبارت دیگه در اومده). اول که وارد بخش شدیم همونجور که خیلی هیجانزده و خوشحال بودیم، بازی کثیفی رو برای مسخره کردن همدیگه در قالب شوخیهای سخیف شروع کردیم. قصد داشتیم در ابتدای ک, ...ادامه مطلب
من باید گریه کنم ولی گریه کردن مثل بالااوردن نیست که دستتو بکنی تو حلقت و راحت شی. برای بیرون اومدن از چشمم هنوز خیلی بزرگ و تازهان. تصور میکنم که بعدا کل اتاقمو پر میکنن. یکیشون میشینه لب پنجره، یکی میخواد کنارم بخوابه، یکی هم میگه دستمو بگیر بریم پارک..., ...ادامه مطلب
هر کی میاد دورهمی دستش بالا که زمان و محل دورهمی رو بهش بگم (:, ...ادامه مطلب