مصائب یک دختر

متن مرتبط با «تعبیر خواب جوراب لنگه به لنگه» در سایت مصائب یک دختر نوشته شده است

پایانی که در خواب هم فکرش را نمیکردم

  • روزها قضیه را در ذهن مرور میکردم حتی همین الان باعث میشود انقدر ضربان قلبم بالا برود که اگر قبل از خواب باشد خواب از سرم بپرد. به دنبال راهی بهتر بودم، راهی که جور دیگری تمام شود، راهی که به گریه کرد, ...ادامه مطلب

  • مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

  • میگوید تو بی‌تفاوتی. بعد از تعجب اولیه فکر میکنم که بله. مدت‌هاست کنترل کردن را رها کرده‌ام. نه تنها چیزهایی که غیرقابل کنترل است بلکه تمام چیزهایی که قابل کنترل است. منطق صفر و صدی من اینگونه کار می, ...ادامه مطلب

  • چرندیات بهاری

  • دوستم از این که در استانه دهه چهارم زندگیش قرار داشت ناراضی بود. گفتم از دهه سوم که بلاتکلیفی خیلی بهتره. گفت اتفاقا همین که هنوزم بلاتکلیفم سخته. برام ترسناک بود که چند سال دیگه هم بخوام همینقدر شت, ...ادامه مطلب

  • بدخوابی

  • من همیشه به این معروفم که خیلی خوش خوابم و هیچ قضیه‌ای مانع خواب من نمیشه. نه برک آپ، نه حتی عروسی خودم. بقیه نمیدونن تمام رنج‌هایی که اونا از بی‌خوابی میکشن من توی خواب میکشم. تمام چیزایی که ازشون م, ...ادامه مطلب

  • اولین روز اردیبهشت در ارم

  • 32 روز از بهار گذشته و این اولین پست من تو سال جدید محسوب میشه. مثل همیشه اومدم غر بزنم ولی بر خلاف همیشه این کارو نمیکنم. فعلا تو هوای بهاری توی خیابون نشستم و میخوام سعی کنم به جای زر زدن یکم دور و برم رو نگاه کنم. حتی وسوسه شدم تنهاییم رو با دختری که تو اتوبوس باهاش اشنا شدم شریک بشم ولی خداروشکر در دسترس نبود. اصلا مرگ بر ادم‌های جدید.  , ...ادامه مطلب

  • به چهار عدد ادم جدید نیازمندیم

  • به سبک جدیدی از زندگی رسیدم. از صبح تا بعد از ظهر با یه عده از بچه‌ها تو دانشکده با همیم و بعد شب هم با همون‌ها میریم بیرون. حتی روز‌های تعطیل هم دست از سر هم برنمیداریم. اگر نشد تلگرام هم هست. خولاصه هیچ جوره تحمل دوری همو نداریم :| با این اوضاع وضعیت کلاس 7:30 اینجوریه که دستمو میزنم زیر چونم به استاد خیره میشم در حد چند دقیقه که خودم فکر میکنم چند ثانیه اس چشمامو میبندم بعد تو ذهنم پلی میشه مست و گیجم، منو از این وسط جمع کن ببرم جایی که هیچ‌کسی نبا‌شه :|| مصرف فیلم و کتاب هم به روزی پنج دقیقه و روزی یک صفحه کاهش یافته چون تا یه گوشه اروم میگیرم سریع خواب میرم، کمبود خواب غوغا میکنه. با این رویه دیدن فیلم دوساعته حدود یک هفته طول میکشه و هنوز موفق نشدم اینجوری کتابی رو تموم کنم، یهو به خو,نیازمندیم ...ادامه مطلب

  • خدمتی دیگر به جامعه بشری

  • بزرگ‌ترین کمکی که ادم به خودش و جامعه بشری میتونه بکنه اینه که وقتی قاطی پاتیه و هورموناش نوسان میکنن حرف نزنه حتی اگر لازم باشه بخاطرش خودشو دار بزنه یا زیر اب خفه کنه!, ...ادامه مطلب

  • روابط رو به رشد من و سوسکیجات

  • کائنات اگه بخواد یکی رو سرجاش بشونه به چه زیبایی مینشونه (دهخدا به دوربین خیره میشود) و حتی از کنار یه فیلم دیدن ساده هم خط‌ خطیی میگذره. مخصوصا اگر وسط امتحان‌ها باشه، وقت کم باشه، جزوه زیاد باشه و تو هم طبق معمول دیوونه. میدونید اول‌های فیلم بود، یه هواپیما برفراز صحرا‌های مصر جولان میداد و حوصلم , ...ادامه مطلب

  • ملقب به پرنسس شهرام

  • سرمو از پنجره بیرون کردم. نسیم گرم مطبوعی میخوره به صورتم. هوا خوش رنگه. موهام جلوی دیدمو گرفتن. الان دیگه موهام هم تو چشممه، هم تو گوشمه، هم تو دهنمه. دارم از فواید کوتاه کردن مو میگم.تازه شبیه شهرام شب‌پره هم شدم. نمیدونم خواننده داره چی بلغور میکنه همینجور افتادم به جون خون خشک شده روی دستم. موضو, ...ادامه مطلب

  • چگونه یک خانه به من اعطا شد:دی

  • به مناسبت خونه گرفتن تیرکس منم داستانِ نداشته‌ی خونه گرفتنم رو براتون شرح میدم. خودتون مقایسه کنید ببینید کی غیرعادی‌تره. وسط امتحان‌ها و بهمن بود. یادم نیست چون همون روز امتحان داده بودم خسته بودم یا چون میخواستم امتحان بدم، خلاصه زندگیمو تعطیل کرده بودم و داشتم Lawrence of Arabia میدیدم. یه فیلم چ, ...ادامه مطلب

  • یک خوابالوی بیچاره

  • با مایع ظرفشویی تو بغلم، دوتا کنسرو تو یه دستم و کیف و گوشی توی اون‌ یکی دستم ده دقیقه به قفسه مواد شوینده خیره شده بودم و دنبال تیرک نامی میگشتم. در واقع اولش اصلا یادم نمیومد برای چی اومده بودم اینجا. نیم ساعت قبلش هم بهم گفته بودن برو فلان وسیله ر, ...ادامه مطلب

  • سیزدمو با فرندز به در میکنم

  • سالاد میخوردم. یه مزه‌ای میداد. چند روز هر جای خونه که میرفتم قوطی سس زودتر رسیده بود. امروز باهاش یه سالاد درست کردم که تو دست و پا نباشه. درواقع انگیزه اصلیم برای نوشتن این متن برگ کاهو درازی بود که موقع خوردن سالاد اخر (بر وزن شام اخر) توجهم جلب ک, ...ادامه مطلب

  • اتوبوس روز به مقصد تیمارستان

  • من خود تراژدی بودم. در حالی که من صبح زود با صورت نشسته و موهای شونه نکرده رفته بودم ترمینال بقیه جوری اومده بودن که اگر مجبور میشدن وسط راه تو عروسی قاچاقچی‌ها یا اشرار شرکت کنن هیچ مشکلی نداشتن. همه باهم یه پیمان اخوت سری بسته بودن و به هم لبخند می, ...ادامه مطلب

  • همراهان دلخواه در روز‌های زیبای اردیبهشت

  • گزارش دورهمی رو با جزئیات خواسته بودین ولی با گفتن جزییات خاطرات این دو روز برای من میمیره. اصلا هیچ‌چیز غیر‌عادی یا خفنی اتفاق نیفتاد که با اینجا نوشتنش به وجد بیاین ولی دوست‌های خوب، هوای خوب و جای خوب باهم یه عصر خوب رو ساختن. در کل دارم میگم اگر , ...ادامه مطلب

  • به باد داد آرام زندگی

  • من باید گریه کنم ولی گریه کردن مثل بالااوردن نیست که دستتو بکنی تو حلقت و راحت شی. برای بیرون اومدن از چشمم هنوز خیلی بزرگ و تازه‌ان. تصور میکنم که بعدا کل اتاقمو پر میکنن. یکیشون میشینه لب پنجره، یکی میخواد کنارم بخوابه، یکی هم میگه دستمو بگیر بریم پارک..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها